کد خبر: 1212685
تاریخ انتشار: ۰۷ بهمن ۱۴۰۲ - ۲۲:۳۵
مردی جوان وقتی همسرش، او و پسر خردسالش را تنها گذاشت و برای ادامه زندگی به آلمان رفت، تصمیم گرفت باند موبایل‌قاپی تشکیل دهد تا با پول سرقتی همراه پسرش به آلمان برود.  اوایل تیرماه امسال مردی در تهران به اداره پلیس رفت و از دو مرد موتورسوار به اتهام سرقت گوشی همراهش شکایت کرد.
غلامرضا مسکنی
جوان آنلاین: مردی جوان وقتی همسرش، او و پسر خردسالش را تنها گذاشت و برای ادامه زندگی به آلمان رفت، تصمیم گرفت باند موبایل‌قاپی تشکیل دهد تا با پول سرقتی همراه پسرش به آلمان برود. 
اوایل تیرماه امسال مردی در تهران به اداره پلیس رفت و از دو مرد موتورسوار به اتهام سرقت گوشی همراهش شکایت کرد. 
وی در توضیح ماجرا گفت: «من مغازه‌دار هستم و دقایقی قبل از مغازه‌ام در یکی از خیابان‌های مرکزی برای انجام کاری بیرون آمدم. مسافت کوتاهی را طی کرده بودم و به خیابان خلوتی رسیدم که ناگهان موتورسیکلتی با دو سرنشین به من نزدیک شدند و در یک چشم به‌هم‌زدن ترک‌نشین آن گوشی گرانقیمتم را که به تازگی خریده بودم از دستم قاپید و راننده هم به سرعت در مسیر خلاف جهت حرکت کرد. هر چقدر داد و فریاد کردم و به دنبال موتورسیکلت دویدم فایده‌ای نداشت و کسی به دادم نرسید و سارقان هم به سرعت از محل دور شدند.»
 
 موتورسیکلت سرقتی 
با شکایت مرد جوان پرونده برای شناسایی و دستگیری سارقان به دستور قاضی مصطفی تقی‌زاده، بازپرس شعبه پنجم دادسرای ویژه سرقت در اختیار تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفت. 
مأموران پلیس در بررسی دوربین‌های مداربسته دریافتند سارقان برای اینکه شناسایی نشوند ماسک بهداشتی به صورت داشته‌اند و موتورسیکلت آن‌ها هم سرقتی است و صاحب آن چند روز قبل اعلام سرقت کرده است. 
به این ترتیب تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت و همزمان مأموران پلیس با شکایت‌های متعددی روبه‌رو شدند که دو سارق موتورسوار گوشی موبایل شهروندان را در مناطق مختلف تهران سرقت می‌کردند. بررسی‌ها نشان داد سارقان عضو یک باند هستند که در تیم‌های دونفره با موتورسیکلت سرقتی به شیوه و شگرد مشابه تلفن همراه شهروندان را سرقت می‌کنند. 
 
 آخرین سرقت 
در حالی که هر روز به تعداد شاکیان افزوده می‌شد، چند روز قبل مأموران پلیس هنگام گشت‌زنی در یکی از خیابان‌های غربی تهران مشاهده کردند دو مرد موتورسوار تلفن همراه مرد عابری را قاپیدند و فرار کردند. هنوز فریاد‌های مالباخته به آسمان بلند نشده بود که مأموران پلیس سارقان را تعقیب کردند و به آن‌ها دستور ایست دادند. سارقان وقتی دیدند مأموران در تعقیب آن‌ها هستند، با حرکات خطرناک و حرکت در مسیر مخالف تلاش کردند مأموران را از تعقیب خود منصرف کنند، اما مأموران همچنان به تعقیب ادامه دادند تا اینکه پس از مسافتی موتورسیکلت سارقان تعادلش را از دست داد و ترک‌نشین آن روی زمین افتاد. مأموران پلیس وی را بازداشت و همدست او را تعقیب کردند، اما وی با رها کردن موتورسیکلتش موفق به فرار از دام مأموران شد. 
 
 بازداشت سردسته در بیمارستان 
متهم دستگیرشده پس از انتقال به اداره پلیس به سرقت‌های سریالی با همدستی چهار نفر دیگر از دوستانش اعتراف کرد. 
وی گفت: «باند ما پنج نفره است و همه‌مان بچه یک محل هستیم. مدتی قبل پرویز سراغ من آمد و گفت همراه سه نفر دیگر از دوستانش باند سرقت تشکیل داده و خواست من هم با او همکاری کنم. پرویز سردسته باند است و او هر روز ما را در تیم‌های دونفره برای گوشی‌قاپی به داخل خیابان می‌فرستاد، البته او خودش هم سابقه‌دار نیست، اما در گوشی‌قاپی حرفه‌ای است و به ما آموزش می‌داد. پرویز خودش هم گوشی‌قاپی می‌کرد، اما چند روز قبل در حادثه‌ای پایش به شدت آسیب دید و به بیمارستان منتقل شد. ما هر روز برای گرفتن نقشه سرقت به بیمارستان می‌رفتیم و او هم نقشه را به ما می‌داد و هر روز هم تیم‌ها را تغییر می‌داد تا شناسایی نشویم.»
با اعتراف متهم، مأموران اعضای باند را یکی‌یکی بازداشت کردند و پرویز را هم در بیمارستان دستگیر و به اداره پلیس منتقل کردند. متهمان پس از اعتراف به سرقت‌های سریالی برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی قرار گرفتند. 
 
 
گفت‌وگو با متهم/ زنم رهایم کرد 
پرویز مردجوانی است که برای اولین بار به اتهام گوشی‌قاپی بازداشت شده است. او می‌گوید پیک موتوری کار می‌کرده است، اما وقتی همسرش او و پسر شش ساله‌اش را رها می‌کند و به آلمان می‌رود، تصمیم می‌گیرد برای اینکه پسرش در خانه تنها نباشد، پیک موتوری کار نکند و در عوض روزی چند ساعت برای سرقت از خانه‌اش بیرون برود و بقیه ساعت‌ها را در کنار فرزندش در خانه بماند. 
 
 پرویز، سابقه داری؟ 
نه من هیچ سابقه‌ای ندارم و تا مدتی قبل اصلاً خلاف نمی‌کردم. 
 
 معتادی؟ 
نه اعتیادم هم ندارم. 
 
 قبلاً چه کار می‌کردی؟ 
من پیک موتوری کار می‌کردم. 
 
 چی شد که تصمیم گرفتی سرقت کنی؟ 
واقعیتش اول امسال همسرم، من و فرزندم را رها کرد و برای زندگی به کشور آلمان رفت و ما را تنها گذاشت. پسرم شش ساله است و کسی هم نبود از او نگهداری کند، به همین دلیل نمی‌توانستم در خانه تنهایش بگذارم، البته چند ماهی پسرم را روز‌ها خانه دوستان و بستگان می‌گذاشتم و شب دوباره او را به خانه می‌آوردم، اما بعد از مدتی آن‌ها هم مشکلاتی داشتند که نمی‌توانستند از بچه‌ام نگهداری کنند و به همین دلیل نمی‌توانستم هر روز برای کار از خانه بیرون بروم و پسرم را تنها بگذارم که با مشکل مالی روبه‌رو شدم. وقتی موضوع را به یکی از دوستانم گفتم، پیشنهاد موبایل‌قاپی داد. او گفت روزی دوسه ساعت برای موبایل‌قاپی از خانه بیرون بروم و بقیه روز را در کنار فرزندم باشم. پیشنهاد خوبی بود و دیدم درآمدش هم خوب است و تصمیم گرفتم سرقت کنم. 
 
 چرا همسرت شما را تنها گذاشت؟ 
هفت سال قبل من عاشق دختری افغان شدم که وضع پدر و مادرش هم خوب بود، اما خانواده‌ام مخالف ازدواج ما بودند. هر چقدر تلاش کردم پدر و مادرم را راضی کنم فایده‌ای نداشت و از طرفی هم من عاشق او شده بودم که بدون رضایت خانواده‌ام با او ازدواج کردم، به همین دلیل ارتباطم با خانواده‌ام قطع شد، اما زندگی‌ام خوب بود. یک سال قبل پدر و مادر زنم برای زندگی به کشور آلمان رفتند. از آن روز به بعد همسرم اصرار داشت ما هم برای زندگی به آلمان برویم، اما من آمادگی و پول برای مسافرت نداشتم. مدتی گذشت و ناگهان همسرم ناپدید شد و بعد از چند روز از آلمان به من پیام داد پیش پدر و مادرش رفته است. او گفت منتظر من و پسرم است و من هم می‌خواستم پول پس‌انداز کنم تا پسرم را پیش مادرش ببرم. 
 
 یعنی برای رفتن به آلمان موبایل‌قاپی می‌کردی؟ 
یکی از دلایلش بود. می‌خواستم هم در کنار پسرم باشم و هم پول جمع‌وجور کنم تا بتوانم همراه پسرم به آلمان برویم. 
 
 چطور باند را تشکیل دادی؟ 
سراغ بچه‌های محل رفتم و می‌دانستم هر کدام یک مشکلی دارند و وقتی به آن‌ها بگویم موبایل‌قاپی درآمدش خوب است و زود پولدار می‌شوند، قبول می‌کنند. مثلاً یکی از اعضای باند عاشق دختری شده بود، اما پدر آن دختر به دوستم گفته بود وضع مالی خوبی نداری و جواب رد داده بود. او تصمیم گرفت موبایل‌قاپی کند تا زود پولدار شود و به خواستگاری دختر مورد علاقه‌اش برود. 
 
 چی شد در بیمارستان دستگیر شدی؟ 
دو هفته قبل در حادثه‌ای تصادف کردم و پایم به شدت آسیب دید، به طوری که باید چند روزی در بیمارستان بستری شوم. از بیمارستان باند را هدایت می‌کردم، اما یکی از اعضای باند دستگیر شد و باند لو رفت. 
 
 گوشی‌های سرقتی را چه کار می‌کردید؟ 
به مالخر می‌فروختیم. گاهی هم مالخر‌ها گوشی‌های خاصی سفارش می‌دادند و ما همان گوشی‌ها را سرقت می‌کردیم.
برچسب ها: سرقت‌ ، سارق ، پلیس
نظر شما
جوان آنلاين از انتشار هر گونه پيام حاوي تهمت، افترا، اظهارات غير مرتبط ، فحش، ناسزا و... معذور است
تعداد کارکتر های مجاز ( 200 )
پربازدید ها
پیشنهاد سردبیر
آخرین اخبار